جوون تر که بودم یکی عاشقم بود منو که نمیدید دلش میگرفت زود
میگفت خیلی وقته دلم پا به پاته میگفت هر جا باشی نگاهم به راته
منم بچه بودم دلم پر پرش شد بهش اینو گفتم اونم باورش شد
خلاصه نشستیم یه رویا کشیدیم واسه زندگیمون چه خوابایی دیدیم
به هم قول دادیم که با هم بمونیم تا هر جا که میشه تا هر جا بتونیم
ولی من نموندم نه اینکه نمیشد زدم زیر قولم دلم دم دمی شد
حالا گاهی وقتا به یادش میفتم درست لحظه هایی که یا دش میفتم
تمام وجودم پر از شرم میشنه به این خاطراتش سرم گرم میشه
به هم قول دادیم که با هم بمونیم تا هر جا که میشه تا هر جا بتونیم
خودم زندگیمو به حسرت سپردم درست خاطرم نیست ولی پاشو خوردم
نظرات شما عزیزان:
farnaz
ساعت0:15---3 مرداد 1391
سلام . وبت خیلی توپه.
تو رو خدا به وب منم بیا و نظر بده.پاسخ:
سلام
شما لطف دارین ، چشم حتما فرناز گرامی
بهار
ساعت3:44---31 تير 1391
salam mohsenjun , man yebar dge ke vase avalin bar sar zadam be webloget vasat payam khossusi gozashtam ,mana harvaght delam migire miam weblogeto ye sar mianam
kheyliiiiiiiiiii ghashange harfat be eshghet, پاسخ:
سلام بهار عزیز بله پیامتون رو خوندم و خیلی هم خوشحال شدم و ممنونم ازت بابت این همه لطف و محبتی که نسبت به من داری. بازم خوشحالم از اینکه وقت میزاری و میایی اینجا و من رو مورد لطفت قرار میدی.
امیدوارم هیچوقت تو زندگی غم و دلتنگی نیاد سراغت و همیشه شاد باشی.
تنها
ساعت11:58---27 تير 1391
سلام دوست من، بالاخره اومدید، واقعا انتظار سخته پاسخ:
سلام دوست من.
همیشه هستم سر میزنم.
|